pt²
→└ᴜɴᴀᴡᴀʀᴇ ʟᴏᴠᴇ ┘←
pt²
وسایلمو جمع کردم تا از در اومدم بیرون یهو خوردم ب فردی
بهش نگا نکردمو با معذرت خاهی رفتم
+عا.. معذرت میخام جناب
مرد ترسناکی بنظر میومد(زنیکه کاسه توالت ب پیشولیه ارمیا میگی ترسناک؟ برینم تو دندونات؟) راستشو بخای منم یزره ترسیدم(عاره ارواح عمت ده تا مردو یجا میکنی تو جیبت) راه افتادم سمت خونه
دوروز بعد:
ویو راوی:
دوروز بود ک ا. ت حس میکرد یکی دنبالشه
اما میگف حتما توهم زدم ولی این حس هی بیشتر و بیشتر میشد...... تا اینکه......
ا. ت ویو:
دوروز بود ک هعی حس میکردم یکی دنبالمه و هروز ترسم صد برابر میشد
اما خب امروز جمعس!
یعنی دیگه خبری از اون حس کوفتیه*یکی داره دنبالت میکنه*خبری نی و امروز راحتم(هه اتفاقعا امروز کونت پارس) یهو دیدم یکی محکم و تند تند داره در میزنه
+عووو... بله.. بله.. بله
(علامت مردا ٪)
٪ببخشید... پارک ا.ت؟
+عاا... بله کاری داشتید(خیر کاری نداشتن فق میخاستن در بزنن💀)
یهو دیدم ی پارچع جلو دهنم بستن و سیاهی.........
یونگی ویو:
ی چن روزی بود ک چشمم ی دخترو گرفته بود..
عاها راستی خودمو معرفی نکردم من یونگیم مین یونگی و مافیام 24 سالمه و ی عمارت دارم و ی دشمن دارم ک خیلی عوضیه ولی من مجبورمو هر سه ماه یبار ی برده یا همون خدمتکار با خودش میبره
خب داشتم میگفتم ی دختره هس ک چشمم گرفتدش و خیلی دختره سخسی ایه چن روزه دارم تعقیبش میکنم ولی دیگه تاقت ندارم و امروز ک جمعس گفتم ب بادیگاردام برن دنبالش برام بیارنش
ا. ت ویو:
بعد چن ساعت بلند شدم سرم بشدت درد میکرد
ب خودم اومدم دیدم تو ی اتاقیم وایی پشمام چ اتاق گنگیه
عع ا.ت اسگل الان تو دزدیه شدی این چ حرفیه(خود درگیری داری دیوث؟) با فک اینکه دزدیده شدم شروع کردم جیغ و داد(بیچاره یونگی گیره چ ادم علافی افتاده)
+هوییی... عوضیا(عوضی هف جدو ابادته درست حرف بزن میمون) ب چ حقی منو دزدیدید
رفتم سمت در ک درو باز کنم دیدم باز نشد دوباره امتحان کردم دیدم باز نشد ک محکم کوبیدم ب در و ی لگد ب در زدم
+هوی اشغالا(لگد زد) بیاین این در کوفتیو باز کنید بزارید من برمم(حتما خاعرم اینام میاین درو برات باز میکنن تا دم درم بدرقت میکنن ک بری😑)
ک یهو.......
pt²
وسایلمو جمع کردم تا از در اومدم بیرون یهو خوردم ب فردی
بهش نگا نکردمو با معذرت خاهی رفتم
+عا.. معذرت میخام جناب
مرد ترسناکی بنظر میومد(زنیکه کاسه توالت ب پیشولیه ارمیا میگی ترسناک؟ برینم تو دندونات؟) راستشو بخای منم یزره ترسیدم(عاره ارواح عمت ده تا مردو یجا میکنی تو جیبت) راه افتادم سمت خونه
دوروز بعد:
ویو راوی:
دوروز بود ک ا. ت حس میکرد یکی دنبالشه
اما میگف حتما توهم زدم ولی این حس هی بیشتر و بیشتر میشد...... تا اینکه......
ا. ت ویو:
دوروز بود ک هعی حس میکردم یکی دنبالمه و هروز ترسم صد برابر میشد
اما خب امروز جمعس!
یعنی دیگه خبری از اون حس کوفتیه*یکی داره دنبالت میکنه*خبری نی و امروز راحتم(هه اتفاقعا امروز کونت پارس) یهو دیدم یکی محکم و تند تند داره در میزنه
+عووو... بله.. بله.. بله
(علامت مردا ٪)
٪ببخشید... پارک ا.ت؟
+عاا... بله کاری داشتید(خیر کاری نداشتن فق میخاستن در بزنن💀)
یهو دیدم ی پارچع جلو دهنم بستن و سیاهی.........
یونگی ویو:
ی چن روزی بود ک چشمم ی دخترو گرفته بود..
عاها راستی خودمو معرفی نکردم من یونگیم مین یونگی و مافیام 24 سالمه و ی عمارت دارم و ی دشمن دارم ک خیلی عوضیه ولی من مجبورمو هر سه ماه یبار ی برده یا همون خدمتکار با خودش میبره
خب داشتم میگفتم ی دختره هس ک چشمم گرفتدش و خیلی دختره سخسی ایه چن روزه دارم تعقیبش میکنم ولی دیگه تاقت ندارم و امروز ک جمعس گفتم ب بادیگاردام برن دنبالش برام بیارنش
ا. ت ویو:
بعد چن ساعت بلند شدم سرم بشدت درد میکرد
ب خودم اومدم دیدم تو ی اتاقیم وایی پشمام چ اتاق گنگیه
عع ا.ت اسگل الان تو دزدیه شدی این چ حرفیه(خود درگیری داری دیوث؟) با فک اینکه دزدیده شدم شروع کردم جیغ و داد(بیچاره یونگی گیره چ ادم علافی افتاده)
+هوییی... عوضیا(عوضی هف جدو ابادته درست حرف بزن میمون) ب چ حقی منو دزدیدید
رفتم سمت در ک درو باز کنم دیدم باز نشد دوباره امتحان کردم دیدم باز نشد ک محکم کوبیدم ب در و ی لگد ب در زدم
+هوی اشغالا(لگد زد) بیاین این در کوفتیو باز کنید بزارید من برمم(حتما خاعرم اینام میاین درو برات باز میکنن تا دم درم بدرقت میکنن ک بری😑)
ک یهو.......
- ۵.۶k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط